پيام دوستان
+
تا به ديوار و درش تازه کنم عهد قديم
گاهي از کوچهي معشوقهي خود ميگذرم...
شهريار
.: ام فاطمه :.
1:56 عصر
* راوندي *
درود بر ترخون بانو ياد شاهکار مرحوم مشيري شعر کوچه افتادم ...
* راوندي *
خودم هم سالها قبل يک شعر به نام کوچه گفته بودم که در استوديو پاپ چند بيتش رو براي ستار خوندم گفت من اين شعر رو ميخوام اگه آهنگساز داري بده بسازه اگر خوب شد ميخونم اگر هم خوب نشد ميدم آهنگسازهاي خودم بسازند که من رو بي تجربگي شعر را واگذار کردم به محمد شمس و بعد ايشان با ستار اختلاف پيدا کرد . براش ساخته بود
*ترخون بانو*
{a h=ravandi} راوندي {/a} الان که ديگه ستار نميتونه بخونه سختش شده خوب يعني جي شد متوجه نشدم شعرتون خوانندش؟
* راوندي *
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} :D مربوط به سالهاي 54 و 55 بود . بقدري اين مرد افتاده و با شخصيت بود که همه ازش تعريف ميکردند هيچ منيت نداشت ...
+
دو بيت زيبا از کمال خجندي که ميگه
هيچ حالي را بقايي نيست بي صبري مکن
چون شب صبحت درآيد روز هجران بگذرد
در غم و شادي ببايد ساختن با روزگار
زانکه از دور زمان هم اين و هم آن بگذرد
.: ام فاطمه :.
1:56 عصر
نه تو مي ماني،نه اندوه،و نه هيچ يک از مردم اين آبادي،به حباب نگران لب يک رود قسم،و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت،غصه هم خواهد رفت،آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند،لحظه ها عريانند،به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز،
+
* آن کس را که تو ميجويي..
کِي خيالِ تو به سر دارد..!!
بس کن اين ناله و زاري را
بس کن ، او يار دگر دارد.*
*ترخون بانو*
ديروز 11:45 عصر
+
خبر آمد، خبري در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد، شايد
پـرده از چهـره گشايد، شـايد
*ترخون بانو*
ديروز 9:19 عصر
پيام رهايي
03/12/1
و اينکه دوست خوبم لطفا اينقدر احساس نااميدي و خستگي نکنيد.. هر جور شما به زندگي نگاه کنيد و هر احساسي داشته باشيد نسبت به زندگي ، دقيقا مثل آهن ربا همونطور جذب ميکني.. يعني شرايطي براي شما رخ ميده که شما رو مايوس تر و دلسرد تر و خسته تر کنه ..
+
[تلگرام]
چه زود رخت بستهاي *بَهمن*...
هنوز ردِّپايِ *چلّهي کوچکاَت*
دارد روي زمين
*خميازه* ميکشد...
.
.
آفتاب

کفش هاي مکاشفه
03/11/29

+
.
نميدانم چگونه با تو درآميزم
اگر بهشتي بگو
تا سجده برم تمامي خدايان را
و اگر دوزخي بگو
تا پر کنم زمين را ز معصيت و گناه...
کفش هاي مکاشفه
03/11/29
+
*تقديم به هما بانوي عزيزم *
يه آدمايي هستن که "بايد" باشن!اصلا نبودنشون انگار براي دنيا تعريف نشده!
دلت ميخواد بشيني ساعت ها بيخيالِ همه چيز ، از هر دري باهاشون حرف بزني!
بدونِ اينکه نگرانِ چيزي باشي!
لازم نيست کاري کنن، فقط کافيه بشينن و گوش بدن به حرفات..
اين آدما ميتونن دنياي خاکستريِ مارو رنگي کنن؛
دقيقا مثلِ تو
هما بانو
03/11/28
+
.
چقدر من و تو ميآييم به هم!
چقدر کنار هم اين خيابانها را قشنگ ميکنيم.
چقدر الهامبخشيم
براي آدمها و براي آنان که
دنبال مصداق عيني و مشخصي
براي عشق ميگردند.
چقدر من و تو ميآييم به هم،
مثل ماه که به شب و مثل خورشيد که به آسمان!
چقدر کنار هم شادتريم و موفقتريم و خوشبختتر!
چقدر من و تو ميآييم به هم،
در دورهاي که همه دارند ميروند از هم...
#نرگس_صرافيان_طوفان
غزل صداقت
03/11/28
+
.
نه هميشه گاهي اوقات،
همينطوري به سَرَم ميزند
که پي سايهئي موزون باشم
اما آنقدر نميدانستم که راه نجات آفتاب
رفتن به سايه نيست.
در بعضي از فصول،
بايد قيودِ بودن را به دريا داد،
از مضامين مظنون گريخت،
از ديو گريخت،
از بعضي واژگان فخيم، از غيبت آب
در ذهن کور کوير،
بايد بيگمان، ساده و آسان از آسمانِ
بعضي آدميان گريخت.
غزل صداقت
03/11/28
بايد بعضي فصول، حروفِ ربطِ بوسه و اشاره را بر مقنعهي ماه سنجاق کرد و خيره به رويائي از شش سوي خويش خواب کودکي را ديد که از حروفِ الفباء به ترکيبِ واژگان قليل تو ميرسد، مثل مجموعه شعر باران و بايزيد مثل عاشق شدن در دي ماه، مردن به وقتِ شهريور چه ميدانم، مثل بازي لام در لياليِ من. هي ريرا، دير آمدي دير آمدي ريرا باد آمد و همهي روياها را با خود برد. #سيـدعلــي_صــالحي