سفارش تبلیغ
صبا ویژن
توانگری خردمند، به حکمتش و عزّت او به قناعتش باشد . [امام علی علیه السلام]
مشکات

بخش ششم - شکم نهنگ :

فرشته مهربون به پینوکیو که باز به آدمک چوبی ای بدل شده ، راه دریا را نشان می دهد و می گوید : اگر پدر ژپتو ت : حقیقت را می خواهی باید به دریا بروی ، شاید او را بیآبی  !  

پینوکیو به همراه ژینا سوار قایقی می شود تا راه دریا را در پیش بگیرد . روباه مکار و گربه نره به سراغش می آیند و او را از  این کار نهی می کنند .و خطرات  انجام دادن آن را به اوگوشزد می کنند .

اما این بار پینوکیو به سخنان آنها توجهی نمی کند و راه دریا ی طوفانی را در پیش می گیرد : طلب کردن ، دریا بسیار بارانی و طوفانیست : سختی های طی طریق ، و قایق گاهی به چپ و گاهی به راست در تلاطم است و به پیش می رود . پینوکیو مرتب پدرش را صدا می کند . . .

ناگهان نهنگی سر بر میآورد و قایق را می بلعد. و پینوکیو  رابه کام خودفرو میبرد : فنا شدن ، پینوگیو در تاریکی های شکم نهنگ ، نوری می بیند . و از پی نور می رود : راه هدایت یافتن .

خدای من این باور کردنی نیست ! او پدر ژپتو را می بیند که با فرشته مهربون  سرکرم گفتگوست .

پینوکیو در حالی که اشک شوق می ریزد به طرف  پدرش می دود و خود را در آغوش او می اندازد و با صدای بلند می گرید. و ژپتو در حالی که او را نوازش می کند ، لبخند می زند . فرشته ی مهربون و ژینا هم می خندند .

دریا


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمود علیمرادیان 96/2/4:: 1:45 عصر     |     () نظر